قرآن و پدیده انحراف در جامعه

پدیدآورسیدموسی صدر

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیفخررازي

share 2314 بازدید
قرآن و پدیده انحراف در جامعه

سید موسی صدر

چکیده: نويسنده، نخست به تعريف انحراف از چهار نظر حقوقى، جامعه‏شناسى، اخلاقى و دينى پرداخته و آنها را با يكديگر نسبت سنجى مى‏كند. آن گاه عوامل پيدايش انحراف را بررسى آن مجموعه نظريات را در سه گروه دسته بندى مى‏كند:
1- نظريات انسان مركز، كه عوامل انحراف را در خود انسان مى‏دانند. از اين دست نظريات به ديدگاه‏هاى زيست شناختى در باب جرم، نظريه انتخاب آزاد و ديدگاه روان‏شناختى اشاره كرده است.
2- نظريات محيط مركز؛ يعنى ديدگاه‏هايى كه عوامل انحراف را در بيرون از وجود انسان جست و جو مى‏كند. از اين دست نظريات به نظريه بى‏هنجارى و تضاد هنجارى مى‏پردازد.
3- نظريات تركيبى كه هر دو گونه عوامل را - درونى و بيرونى در پيدايش خرافه مؤثر تلقى مى‏كند. در ادامه به ديدگاه قرآن نسبت به مسأله انحراف پرداخته و با استناد به آياتى اين مطلب را خاطر نشان مى‏كند كه قرآن گرچه معتقد به نظريه تركيبى است امّا مدل تركيبى آن با آنچه در جامعه‏شناسى مطرح است متفاوت مى‏باشد. نويسنده معتقد است از ديدگاه قرآن به عامل در پيدايش و ظهور پديده‏ى انحراف نقش دارند:
1- ساختار وجودى انسان
2- بينش غلط
3- موقعيت بيرونى.
آن گاه به مكانيسم و چگونگى تأثير عوامل پرداخته و به اين نتيجه رسيده است كه گرچه اين عوامل به نوعى ترتيب طولى و خطى دارند امّا به گونه تأثير متقابل نيز وجود دارد.


كليد واژه‏ها: انحراف /جامعه / عوامل انحراف/ روان شناسی/ انسان

یكی از موضوعاتی كه از دیرباز فكر بشر را به خود مشغول كرده و در ردیف مهم ترین مشغله های فكری او قرار داشته است، مسئله انحراف یا كجروی انسان هاست.
انحراف چیست؟ چرا پدید می آید؟ چگونه گسترش می یابد؟ چه عواقب و پیامدهایی برای انسان و جامعه انسانی در پی دارد؟ و چگونه می توان از پیدایش یا گسترش آن جلوگیری كرد و….
اینها پرسش ها و دلمشغولی های همواره متفكران و اندیشمندان جوامع بوده است. البته تاكنون تلاش های فراوانی در این زمینه صورت گرفته است به گونه ای كه امروزه در برخی علوم، مانند حقوق و جامعه شناسی، جرم شناسی یا انحراف شناسی به عنوان رشته ای جداگانه مطرح است و تحقیقات و تئوری پردازی های جداگانه ای درباره آن شكل گرفته است. اما با این همه از آنجا كه پدیده انحراف یك پدیده انسانی است و با واقعیت وجودی انسان پیوند دارد و از سوی دیگر علوم تجربی با در پیش گرفتن روش استقرا وتجربه و تكیه بر نمودهای رفتاری انسان، از شناخت انسان به عنوان یك «كل» ناتوان است، تاكنون نتیجه قطعی در این زمینه به دست نیامده است. ولی حقایق خوبی كشف شده است كه می تواند در شناخت جامع تر این پدیده كمك كند.
یكی از حقایقی كه آشكار شده است این است كه آموزه های دین، تأثیر و نقش مهمی در جلوگیری و محدودسازی انحراف در جامعه دارد. این حقیقت را می توان مدخلی قرارداد برای بررسی دیدگاه قرآن به مثابه منبع اصلی دین نسبت به این پدیده و اینكه قرآن با چه سازوكار معرفتی یا اخلاقی به پدیده انحراف نگریسته است و بر چه عناصری در پیدایش و پیشگیری از آن تكیه می كند؛ به ویژه اینكه وحی از علم كامل و محیط الهی ریشه می گیرد و نگاه جامع به انسان دارد. این حقیقت، ضرورت بررسی دیدگاه قرآن را مضاعف می سازد. در این نوشتار می كوشیم تا درنگ كوتاهی داشته باشیم در آیات قرآن و عرضه برخی پرسش ها بر آن و جست وجوی پاسخ آنها.

تعریف انحراف

انحراف یا كجروی را از منظرهای چندی می توان تعریف كرد یا تعریف شده است؛ بعضی از منظر حقوقی بدان نگریسته و آن را این گونه تعریف كرده اند:
«عملی كه به وسیله قانون منع شده و مرتكب آن طبق قانون كیفر می بیند».1
اینان چون به قانون و كیفر بیشتر توجه نشان می دهند اسم آن را «جرم» گذاشته اند.
جامعه شناسان با نگاه جامعه شناختی انحراف را این گونه تعریف كرده اند:
«رفتار فردی یا گروهی كه با الگوها و هنجارهای جامعه وی انطباق ندارد».2
یا: «رفتار شكننده هنجار».3
در علم اخلاق معلمان ومربیان آن را «رفتار زشت و ناپسند» می نامند.
از نگاه دینی می توان آن را «مخالفت با دستورات الهی» تعریف كرد كه در اصطلاح از آن به «گناه» یا «معصیت» تعبیر می كنیم.
این گونه گونی تعریف ها نشانه تفاوت معیارها برای سنجش پدیده كجروی است. در دیدگاه حقوقی معیار و مقیاس كجروی «قانون» است؛ قطع نظر از اینكه قانون عادلانه و مطلوب باشد، یا ظالمانه و نامطلوب.
از نگاه جامعه شناسی، معیار ارزیابی یك رفتار، «نوع رابطه آن با هنجارهاو قواعد زندگی اجتماعی» است. باز اعم از اینكه هنجارها در ذات خود خوب باشند یا بد. هم از این رو برخی جامعه شناسان انحراف را به دو شاخه مثبت و منفی تقسیم كرده و گفته اند:
«انحرافات مثبت، هنگامی است كه فردی با اطلاع و وقوف كامل از حدود ارزش و اعتبارات حاكم، پا فرا می گذارد و خود ارزش و اعتبارات نوی كه برتر از ارزش های پیشین است می آفریند… انحرافات منفی بر عكس انحرافات مثبت می باشد، بدین سان كه فرد یا گروهی از نظام ارزش های جامعه تجاوز می كند و خود نظامی می آفریند كه از نظر اطرافیان وی در درجه پست تری از نظام حاكم قرار می گیرد».4
از دیدگاه اخلاقی معیار ارزیابی كجروی و راست روی بستگی دارد به اینكه مقصود از «پسند» را چه بدانیم؛ اگر مقصود از آن پسند مردم باشد، این بر می گردد به همان معیار جامعه شناختی. چون هنجارها در حقیقت تجلّی عینی میان پسندها و ارزش های مردم است. و اگر مقصود از «پسند»، مقبولیت وجدان باشد در این صورت معیار «وجدان» خواهد بود.
امّا از منظر دینی معیار تعیین رفتار در ظاهر، «تكلیف الهی» است، اما از آنجا كه تكالیف الهی همیشه معطوف به كمال انسان است در حقیقت معیار ارزیابی «كمال واقعی» انسان است كه نماد آن در اصطلاح قرآنی «عبودیت» نامیده می شود.
از این نكته می توان نتیجه گرفت كه تعریف دینی و قرآنی از «انحراف» اولاً اختصاص به رفتار ندارد؛ كج اندیشی و كج باوری را نیز در بر می گیرد. و ثانیاً در ساحت رفتار نیز با تعریف های حقوقی و جامعه شناختی كاملاً مترادف نیست، بلكه به اصطلاح منطقیان میان آنها نسبت «عامین من وجه» است؛ بعضی رفتارها هنجارشكنانه یا ضد قانون است و به همین دلیل از منظر جامعه شناختی یا حقوقی انحراف و كجروی شمرده می شود، امّا ممكن است ضد عبودیت نباشد و از نظر قرآن انحراف تلقی نشود. و بر عكس ممكن است برخی رفتارها ضد عبودیت و مخالف دستور الهی باشد و از نظر قرآن مصداق انحراف باشد، امّا با هنجارها یا قانون جامعه ناسازگار نباشد. البته زمینه های مشتركی نیز وجود دارد كه هم از نظر معیار قرآنی و هم معیارهای حقوقی یا جامعه شناختی مصداق و نمونه انحراف و كجروی به شمار آید؛ مانند سرقت و قتل و تجاوز به حقوق مسلّم دیگران.
از مقایسه و هم سنجی یادشده این نتیجه به دست می آید كه انحراف از دیدگاه قرآن یك پدیده نسبی نیست، چون معیار بازشناسی و جداسازی انحراف از استقامت یا كجروی از راست روی یك امر مطلق است، حال آن كه بر مبنای دیدگاه های دیگر، انحراف یك پدیده نسبی است كه به لحاظ زمان، مكان، فرهنگ و ارزش های یك جامعه متفاوت می شود. ممكن است در یك زمان یا در یك مكان یا بر اساس یك سلسله ارزش های پذیرفته شده موجود، رفتاری انحراف به حساب آید، امّا زمانی دیگر یا مكانی دیگر یا بر اساس ارزش های جامعه دیگر، مصداق انحراف تلقّی نشود.5

عوامل انحراف

همان گونه كه ماهیت انحراف از منظرهای گوناگون تعریف شده است، علل و عوامل تأثیرگذار در پیدایش و ظهور انحراف نیز از نظرگاه های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. روشنگری ها و تبیین هایی كه در این زمینه صورت گرفته برخی تبیین های كلان و مربوط به كلّ جامعه هستند و در حقیقت در پی پاسخ به این پرسش رفته اند كه چرا در جامعه انحراف پدید می آید؟ چه عوامل و عناصری در ایجاد انحراف در یك محیط اجتماعی كمك می كنند؟
و برخی دیگر، تبیین های خُرد و مربوط به فرد یا گروه خاص است و پرسشی كه اینان به دنبال پاسخ آن می گردند این است كه افراد چرا كج رو و منحرف می شوند؟
این نظریات از لحاظ ماهیت عواملی كه بر آن انگشت نهاده اند به سه دسته تقسیم می شوند:
1. نظریاتی كه عامل یا عوامل انحراف را در خود انسان جست وجو می كنند.
2. نظریاتی كه عوامل انحراف را در بیرون از انسان می دانند؛ كه تبیین های كلان، بیشتر این گونه اند.
3. دیدگاه هایی كه عوامل انحراف را تركیبی از عناصر درونی و بیرونی تلقی می كنند.
در اینجا نخست نظریات فوق را به ترتیب به صورت فشرده گزارش می كنیم، سپس به دیدگاه قرآن می پردازیم.

دیدگاه های انسان مركز

نظریاتی كه عوامل انحراف را در خود انسان می دانند، برخی بستر عامل یا عوامل یاد شده را جسم انسان دانسته و برخی دیگر روح انسان.
از دسته نخست می توان به نظریات زیست شناختی در باب جرم اشاره كرد كه متغیرهای جسمی و زیستی را عامل تأثیر گذار در ظهور انحراف می دانند. بر طبق این دیدگاه ها مواردی چون نقص جسمی، عیوب ظاهری اندام، ساختمان جمجمه، نابهنجاری های كروموزومی، وضعیت خاص ژن ها، جنس، سن، نوع خون، وضع مزاج، ضعف، قدرت، سوابق بیماری، وضع ترشّح غدد و حتی نژاد، علّت انحراف و كجروی محسوب می شوند.6
اگر این نظریات درست باشد، نوعی رابطه جبری میان ساختار جسمی و رفتار انحرافی وجود خواهد داشت، به گونه ای كه هرگاه انحرافی در رفتار یك فرد یا گروه دیده شود حتماً آن فرد یا گروه، دارای یكی یا تعدادی از ویژگی های خاص جسمی است، و بر عكس، هرگاه كسی یك یا چند مورد از آن ویژگی ها را داشته باشد حتماً رفتار انحرافی از او سر خواهد زد.
از نظریات قسم دوم می توان به دو نمونه اشاره كرد:
1. نظریه انتخاب آزاد. این نظریه كه با تعبیرات گوناگون بیان شده است، بر این باور است كه علت اصلی انحراف و رفتار فرد، اراده آزاد اوست؛ هیچ عاملی او را وادار به كجروی نمی كند، بلكه كجروی نوعی تصمیم گیری فردی و گزینش عقلانی فایده گرایانه است كه پس از سنجش پیامدهای مثبت و منفی یك رفتار كجروانه صورت می گیرد. اگر عوامل یا عناصر تحریك كننده ای هم باشد تنها در حدّ زمینه سازی و انگیزش اراده نقش دارد و نه بیشتر. بنابراین كجروی معلول اراده آزاد یك فاعل آگاه و مسئول است و نه پدیده تحمیل شده از بیرون یا درون.7
این نظریه دو ویژگی دارد؛ یكی آنكه پدیده انحراف و كجروی را مخصوص یك فرد یا گروه خاص نمی داند بلكه به گسترده گی وجود اراده ای در افراد، آن را عمومی دانسته و زمینه ظهور انحراف را در همه انسان ها فراهم می بیند.
و دیگر آنكه بر خلاف نظریات دیگر كه نوعی جبرگرایی بر آنها حاكم است و پدیده كجروی را به عامل یا عواملی بیرون از كنترل انسان مستند می كند، این نظریه بر آزادی انسان در كجروی و متقابلاً راست روی تأكید دارد و وجود اختیار و آزادی پیش فرض آن به شمار می آید.
2. دیدگاه روان شناختی. برخی از روان شناسان و روان كاوان غیر از اراده به متغیرهای روحی دیگری در پیدایش پدیده كجروی تكیه كرده اند كه در اینجا به دو نظریه درخور از نظریات موجود اشاره می كنیم:
الف. ضعف شخصیت. بر طبق این نظریه موجودیت روحی انسان به سه بخش یا سه سطح تقسیم می شود:
1. غرایز و كشش های طبیعی كه از آن به «بن» تعبیر می كنند.
2. «من» یا جنبه اجتماعی شخصیت كه با جهان خارج ارتباط برقرار می كند و از عناصر احساس و ادراك برخوردار است.
3. «فرامن» یا سطح برتر و ایده آل طلب شخصیت كه همیشه و بدون درنظرداشت واقعیت، به تعالی و كمال متمایل است.
هرگاه «من» بتواند میان خواسته ها و تمایلات سركش و غرایز و كمال طلبی «فرامن» توافق و سازگاری ایجاد كند، فرد در مسیر انطباق با واقعیت و هنجارهای موجود اجتماعی قرار می گیرد، و هرگاه از پس چنین كاركردی برنیاید یعنی «من» در برابر قدرت و سلطه غرایز ضعیف شود و اسیر خواسته ها و تمایلات غریزی گردد و نتواند آن را مهار كند، در این صورت فرد گرفتار كجروی شده سعی می كند هنجارهای اجتماعی یا به تعبیر دیگر واقعیت های موجود را نادیده بگیرد و به مقتضای خواسته ها و نیازهای غریزی به لذّت جویی بپردازد.
بنابراین انحراف و كجروی معلول ضعف «من» یا بخش كنترل كننده و تنظیم كننده شخصیت در برابر بخش دیگر یعنی «بن» یا غرایز و كشش های طبیعی است. حال علت این ضعف چیست، بستگی به عوامل گوناگون تربیتی و محیطی دارد.8
ب. نارسایی شخصیت. بر اساس این نظریه هرگاه فرد دچار اختلالات شخصیتی همچون بی قراری، كژخویی، بدبینی، خودخواهی، حملات عصبی، انزوا طلبی، لجاجت، خشم و… شود، به گونه ای كه نوعی ضدّیت و ناسازگاری با اجتماع در شخصیت او پدید آید، در این صورت در معرض ارتكاب رفتار انحرافی و كجروانه قرار می گیرد.
بر طبق این نظریه افراد كجرو دارای شخصیتی متفاوت با دیگران هستند؛ تفاوتی كه او را با جامعه و هنجارهای اجتماعی در تضاد قرار داده است و از خاستگاه های متفاوتی چون وراثت، جامعه پذیری، تجربیات شخصی مایه می گیرد.9
آنچه تاكنون یاد شد فشرده ای از مهم ترین دیدگاه های انسان مركز در مورد علت پیدایی كجروی بود كه كانون انحراف را خود انسان می دانند و اگر عوامل بیرون از وجود او را هم مؤثر بدانند تنها در اندازه یك زمینه یا انگیزه به رسمیت می شناسند و نه بیشتر. البته این دیدگاه ها خالی از نقد و ایراد نیستند؛ اما از آنجا كه نقدها بر این پیش فرض استوار است كه هر یك از نظریات یادشده به عنوان عامل انحصاری قلمداد شود، و از سوی دیگر چنین تصوّری امروزه وجود ندارد، از این رو از طرح اشكالات صرف نظر می كنیم.

دیدگاه های محیط مركز

در برابر نظریات پیشین، دیدگاه های دیگری وجود دارد كه نقطه مشترك آنها ارجاع عامل یا عوامل انحراف به بیرون از وجود انسان است كه می توانیم با عنوان عام «محیط» از آن تعبیر كنیم. در اینجا به مهم ترین این دیدگاه ها می پردازیم.

نظریه بی هنجاری

یكی از نظریات عمده در باب علل كجروی و انحراف، نظریه «دوركیم» است. جانمایه این نظریه بدین گونه تقریر می شود كه حاكمیت هنجارها در یك جامعه باعث نوعی فشار اجتماعی شده، رفتار افراد را تحت ضبط و كنترل قرار می دهد. هرگاه در اثر عوامل مختلف، مانند تحوّل سریع اقتصادی، این حاكمیت از بین برود و آشفتگی هنجاری ایجاد شود، خواسته های درونی افراد را وا می دارد كه از ابزارهای نامشروع برای رسیدن و دست یابی به آنها استفاده كند و در این صورت كجروی شكل می گیرد.
یكی از جامعه شناسان در توضیح نظریه دوركیم می نویسد:
«او درباره رابطه میان انسان و نیاز و اهداف (need, aspirations) یا آرزوهایش بحث می كند و معتقد است كه در شرایط اجتماعی مستحكم و پایدار، آرزوهای انسان از طریق هنجارها تنظیم و محدود شده است. با از هم پاشیدگی هنجارها (و لذا از بین رفتن كنترل آرزوها) آنومی یا یك وضعیت آرزوهای بی حد و حصر (unlimited aspirations) به وجود می آید. از آنجا كه این آرزوهای بی حدّ طبعاً نمی توانند ارضا و اشباع شوند در نتیجه یك وضعیت نارضایتی اجتماعی دائمی پدید می آید. سپس نارضایتی در جریان های اقدامات اجتماعی منفی (نظیر: خودكشی، اقدامات جنایی، طلاق و غیره) ظاهر می گردند».10
وی در ادامه می نویسد:
«دوركیم ثروتمندی ناگهانی در مقابل فقر را یك عامل بحران زا می بیند و نشان می دهد كه تحت تأثیر این عامل، برخی از اشكال رفتارهای انحرافی نظیر خودكشی افزایش می یابد. دلیل (این ثروتمندی ناگهانی) تغییرات شتابزده اجتماعی ـ اقتصادی است كه موجب از هم پاشیدگی هنجارهای سنتی یعنی وضعیت سریع آنومی می گردد».11
از مجموع این سخنان استفاده می شود كه نظریه دوركیم، گرچه نظر به شرایط اقتصادی جامعه دارد و سایر زمینه ها را نادیده گرفته است، اما در همان زمینه اقتصادی مورد بحث خودش در حقیقت به دو عنصر تكیه دارد؛ یكی وجود خواسته ها و آرزوها و دیگر عامل كنترل آنها، یعنی هنجارها. اولی نقش مقتضی را دارد، و دومی نقش مانع را. با از بین رفتن مانع و رفع سلطه هنجارها، مقتضی یعنی خواسته ها و آرزوها رفتار را تحت تأثیر قرار داده افراد را وادار به برآوردن آنها با هر شیوه ممكن، هرچند نامشروع می كند.
بعضی این نظریه را در تبیین علت كجروی و انحراف، ناقص دیده، جهت تكمیل آن عناصری را در هر دو بخش افزوده اند. به عنوان مثال «مرتن» معتقد است كه اولاً خواسته ها و آرزوها را خود فرهنگ جامعه به وجود می آورد، یعنی این فرهنگ جامعه است كه یك سلسله ارزش ها را برای افراد مطرح می كند و انگیزه های اصلی رفتار را ایجاد می كند، و ثانیاً این خواسته ها وقتی هنجارها را كنار می زند كه امكانات برآوردن آنها متناسب با قشر افراد فراهم نباشد و گرنه آنومی یا آشفتگی هنجاری پیش نمی آید. پس عامل اصلی انحراف، به هم خوردن رابطه اهداف و خواسته ها با امكانات و ابزارهاست كه هر دو را جامعه رقم می زند.
برخی دیگر گفته اند از بین رفتن سلطه هنجارها به تنهایی به انحراف و كجروی نمی انجامد، بلكه علاوه بر آن باید كنترل درونی و بیرونی هم نباشد، یعنی خواسته ها هنگامی رفتار فرد را جهت می دهد كه علاوه بر فقدان هنجارها مانع دیگری چون كنترل درونی از قبیل باورهای دینی، یا كنترل بیرونی مانند كیفر و زندان نیز در بین نباشد یا كاهش یافته باشد.
«اگر نظریه دوركیم و مرتون را با هم در نظر بگیریم به این نتیجه می رسیم كه اگر به دلایل مختلف (رشد سریع اقتصادی یا بحران اقتصادی یا نابرابری…) در انسان نیاز شدید به وجود آید و امكان ارضای آن (با سطح درآمد كافی و متناسب با سطح نیاز افزایش یافته) برایش وجود نداشته باشد و راه های مشروع نیز بر او بسته باشد از طرق نامشروع در پی ارضای نیازهایش برخواهد آمد.
گرچه این نظریه بسیار قوی و قابل اطمینان است، اما هنوز برای تبیین پدیده فساد و انحراف كاملاً كافی به نظر نمی رسد. روی آوردن به طرق نامشروع علاوه بر این، شرایط دیگری نیز دارد. فقط عوامل تحریك كننده فوق نظیر نیاز زیاد، درآمد كم، مقایسه، احساس بی عدالتی و… نیستند كه انسان را به راه های نامشروع كسب پول می كشانند. هركسی كه این نیاز شدید را داشت نمی رود دزدی كند. هر زنی كه به پول احتیاج داشت نمی رود خودفروشی كند. دو شرط دیگر نیز در این معادله لازم است: كاهش كنترل درونی و بیرونی».12

نظریه تضاد هنجاری

برخی از جامعه شناسان پدیده كجروی را نه معلول بی هنجاری كه نتیجه تضاد هنجارها در جامعه می دانند. از دیدگاه اینان در جامعه خرده فرهنگ های متعددی وجود دارد كه هر یك از آنها ارزش ها و هنجارهای خاص خود را دارند؛ هرگاه یكی از این خرده فرهنگ ها از ارزش ها و هنجارهای ناسازگار با هنجارهای مرسوم و حاكم بر جامعه حمایت كند و در نتیجه نوعی طغیان و سرپیچی خرده فرهنگ نسبت به هنجارهای مورد اتفاق اكثریت پیش آید، افرادی كه تحت تأثیر آن خرده فرهنگ قرار دارند اقدام به رفتار خلاف هنجار جامعه كرده و كجروی خواهند كرد.
«روایت های خرده فرهنگی تبیین كجروی، بر تمایز هنجارها و ارزش هایی تأكید دارد كه گروه های متفاوت بدان پایبندند، و در این میان نیز مدّعی می شود كه علت تحقق جرم، نوعی تعارض میان هنجارهاست؛ تعارضی كه در باور این دیدگاه هنگامی پدید می آید كه گروه های متفاوت قومی یا طبقاتی هنجارهای خرده فرهنگی خاصی را می پذیرند و این هنجارها نیز اعضای آنها را در جهت نادیده گرفتن ارزش ها و تخطّی از هنجارهای زیربنایی نظام هنجاری مسلط در جامعه تحت فشار می گذارد».13
آنچه كه هم در این نظریه و هم در نظریه پیشین درخور توجه می نماید این است كه در این نظریات، به رغم تأكید بر عامل بیرونی یعنی بی هنجاری یا تضاد هنجارها در پیدایش پدیده كجروی، عامل انسانی یعنی خواست ها و نیازهای انسان نیز نادیده گرفته نشده و به گونه ای مؤثر قرار داده شده است؛ با این تفاوت كه در نظریه نخست به صورت مستقیم و بی پرده، اما در نظریه دوم، از پس هنجارهای معارض.
بعضی بر این نظریات خرده گرفته اند كه اینها تبیین های جامعی نسبت به ظهور پدیده انحراف نیستند؛ زیرا از توجیه عدم كجروی در برخی موارد با وجود شرایط بی هنجاری یا تضاد هنجاری، ناتوانند.14
اگر این نظریات تبیین های انحصاری یگانه نسبت به علت كجروی تلقی شوند، باید گفت اشكال وارد است، اما واقعیت این است كه پذیرش این تبیین ها به صورت تبیین های انحصارگرایانه بسیار مشكل است. از این رو بهتر است این تبیین ها بیانگر بخشی از واقعیت تلقی شوند، چنان كه صاحبان نظریات تركیبی چنین باور داشتند.

نظریات تركیبی

در دو سه دهه اخیر پس از مطالعات و بررسی های گوناگون در دانش های گوناگون اجتماعی از قبیل روان شناسی، جامعه شناسی و حقوق، دانشمندان به این نتیجه رسیده اند كه پدیده انحراف و كجروی معلول یك عامل یا دو عامل نیست، بلكه متغیرهای گوناگون در آن تأثیر دارد. از این رو برای تبیین درست ظهور كجروی در جامعه باید از عوامل گوناگون سخن گفت.
«امروزه به نظر می رسد كه این نزاع تقریباً خاتمه یافته و در دیدگاه های جدید كه در این زمینه ابراز می شود راه حل نهایی برای خود یافته است؛ راه حلّی كه می توان آن را نوعی توافق بر به حساب آوردن برآیند كلیه نیروهای خرد و كلان مؤثر بر كجروی نامید؛ توافقی در این خصوص كه هیچ یك از این علل و نیروها نه شرط لازم و نه شرط كافی كه صرفاً زمینه سازهایی برای ارتكاب كجروی است و هر یك از آنها نیز نه به تنهایی كه در تركیب های مختلف با دیگر زمینه سازها فرد را به سوی ارتكاب كجروی رهنمون می شود.15
تئوری ها و نظریاتی كه با این نگرش و گرایش ابراز شده است و می توان از آنها به نظریات تركیبی یاد كرد طبعاً بر عوامل متعددی انگشت نهاده اند؛ برخی بر متغیرهایی چون فشار اجتماعی به علاوه عناصری چون موقعیت فرد و وابستگی های كجروانه تكیه كرده اند، بعضی دیگر بر عنصر فشار اجتماعی به علاوه مشكلات روابط خانوادگی انگشت نهاده اند، عده ای از ضعف شخصیت و ضعف عناصر پایبند كننده به جامعه نام برده اند، گروهی نیز، تركیبی از ویژگی های جسمی و شرایط اجتماعی را عامل تأثیرگذار دانسته اند.16
كوتاه سخن آنكه دیدگاه های تركیبی عامل جدیدی معرفی نكرده اند، بلكه تلفیقی از متغیرهای محیطی و شخصیتی یا به تعبیر دیگر تركیبی از عناصر درونی و بیرونی را به عنوان عامل مؤثر در پیدایش انحراف قلمداد كرده اند.
«تبیین های تلفیقی را می توان متشكل از الگوهایی دانست كه در تبیین كجروی توجه خود را به متغیرهای متنوع معطوف داشته است؛ خواه این تنوع ناشی از تعلّق آن متغیرها به سطوح مختلف تحلیل ـ اعم از خرد و كلان ـ باشد، و خواه ناشی از تنوّع ماهیت زیستی، روانی، روان شناختی اجتماعی یا جامعه شناختی آنها».17

قرآن و پدیده انحراف

پدیده انحراف یا كجروی را می توان از زوایای گوناگون در قرآن به تحقیق و بررسی نشست؛ زیرا چنان كه پیش از این اشاره شد، این پدیده ارتباط و پیوند تنگاتنگی با ماهیت و حقیقت انسان دارد، و قرآن از آنجا كه انسان شناسی دقیق و جامعی ارائه كرده است، می تواند در شناخت ابعاد گوناگون این پدیده راهگشا باشد.
در این بخش تنها به یك بعد یعنی علل و عوامل پیدایش انحراف و كجروی می پردازیم و ابعاد دیگر آن را به فرصت دیگر وا می گذاریم.
دیدگاه قرآن را می توان در چند جمله این گونه خلاصه كرد:
بیشتر نظریات دسته اول و دوم از نظر قرآن فی الجمله و با یك سلسله قیدها و اصلاحیه ها مورد تأیید است، اما این بدان معنی نیست كه قرآن نظریات دسته سوم را می پذیرد، زیرا گرچه قرآن به گونه ای نظریه تركیبی ارائه می كند، اما با مدل های موجود تئوری های تركیبی متفاوت است و بر عناصر ویژه ای تأكید دارد. اینك به توضیح نكات فوق می پردازیم.
اگر دیدگاه های گذشته را به صورت جزئی در نظر بگیریم كه هر یك بخشی از واقعیت را بیان كرده اند در این صورت قرآن بیشتر آنها را تأیید می كند؛ یعنی در آموزه های قرآن می توان شواهدی بر صدق بیشتر آنها یافت.
به عنوان مثال قرآن نظریه انتخاب آزاد را به گونه ای پذیرفته است، زیرا در آموزه هایش بر عنصر اراده و اختیار در رفتار به طور مطلق از جمله انحراف و كجروی تأكید فراوان داشته انسان را در برابر رفتارش مسئول می داند:
«و لو تری إذ یتوفّی الذین كفروا الملائكة یضربون وجوههم و أدبارهم و ذوقوا عذاب الحریق. ذلك بما قدّمت أیدیكم و أنّ الله لیس بظلاّم للعبید» انفال/50ـ51
«ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما كسبت أیدی الناس» روم/41
«فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیكفر» كهف/29
و ده ها آیه دیگر كه در زمینه های گوناگون بر آزادی انسان تصریح دارد.
گرچه برخی از این آیات بر مصادیق خاصی مانند كفر اشاره دارد، اما حقیقتی كه در آن مطرح شده است یعنی آزادی و انتخاب آزاد، اختصاص به مصادیق خاص ندارد، بلكه همه گونه كجروی و انحراف را در بر می گیرد. در همین راستا می توان از آیاتی یاد كرد كه كیفرهای دنیوی یا اخروی را بر بعضی رفتارهای انسان مترتب می كند:
«والسارق و السارقة فاقطعوا أیدیهما جزاءً بما كسبا» مائده/38
«الزانیة و الزانیة فاجلدوا كلّ واحد منهما مأة جلدة» نور/2
همه این آیات نشانگر این است كه رفتار انسان بر پایه آزادی و انتخاب شكل می گیرد، از جمله رفتار انحرافی. پس تا این اندازه قرآن نظریه انتخاب آزاد را تأیید می كند، اما از آنجا كه انسان شناسی قرآن دقیق و واقع بینانه است، انتخاب را تنها عامل نمی داند، بلكه از حالتی دیگر به نام اضطرار نام می برد كه گاه به رغم انتخاب فرد، رفتار را بر انسان تحمیل می كند:
«إنّما حرّم علیكم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اُهلّ به لغیر الله فمن اضطرّ غیرباغ و لا عاد فلا إثم علیه إنّ الله غفور رحیم» بقره/173
بنابر این، از دیدگاه قرآن اراده و انتخاب تا حدودی در ایجاد كنش تأثیر دارد، اما گاه پیش می آید كه رفتار از قلمرو انتخاب بیرون است و عوامل دیگری در آن تأثیر می گذارد.
به همین ترتیب نظریه «روان شناختی ضعف شخصیت» در آیات وحی شواهدی دارد. قرآن كریم از این واقعیت با عنوان «پیروی از هوای نفس یا مقهوریت در برابر كشش های نفسانی» یاد می كند و بیشتر موارد كجروی را به گونه ای مستند به این عامل می داند. آیات زیر را بنگرید:
«فلاتتبعوا الهوی أن تعدلوا» نساء/135
«فاحكم بین الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوی فیضلّك عن سبیل الله» ص/26
«و لو شئنا لرفعناه بها و لكنّه أخلد إلی الأرض و اتّبع هواه» اعراف/176
«أفرأیت من اتّخذ إلهه هواه و أضلّه الله علی علم» جاثیه/23
با این حال به این نكته باید توجه داشت كه:
اولاً هوای نفس تنها عامل نیست؛ عوامل دیگر معرفتی و عقیدتی نیز در ظهور انحراف نقش دارد، چنان كه خواهد آمد.
ثانیاً هوای نفس در اصطلاح قرآن، تنها غرایز و كشش های مادی و حیوانی نیست، بلكه گرایش های متعالی كه به انحراف كشیده شده و سمت و سوی دنیوی گرفته نیز از مصادیق آن به شمار می آید، مانند عزّت خواهی، آن گاه كه از حقیقت خودش عاری شده و به موقعیت طلبی دنیوی فروكاسته شده باشد. خداوند درباره منافقان می فرماید:
«بشّر المنافقین بأنّ لهم عذاب ألیماً. الّذین یتّخذون الكافرون أولیاء من دون المؤمنین أ یبتغون عندهم العزة فإنّ العزّة للّه جمیعاً» نساء/138ـ139
یا برتری جویی و استعلا كه از ساحت تعالی و كمال طلبی به سلطه طلبی تنزل یافته باشد:
«إنّ فرعون علا فی الأرض و جعل أهلها شیعاً» قصص/4
بنابراین اگر مقصود از «بن» تنها غرایز و كشش های حیوانی باشد، قرآن فراتر از آن رفته كشش های دیگری را نیز بدان می افزاید.
همین طور نظریه نارسایی شخصیت كه بر نقش حالات خاص شخصیتی در رفتار كجروانه تأكید دارد به گونه ای مورد تأیید قرآن است. نمونه آن را آنجا كه قرآن از تأثیرپذیری از دشمنی و خشم در داوری هشدار می دهد می توان دید:
«و لایجرمنّكم شنئان قوم علی ألاتعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی» مائده/8
دشمنی با گروهی شما را بر آن ندارد كه دادگری نكنید، دادگری كنید، كه این به تقوا نزدیك تر است.
یا آنجا كه از نقش كینه و نفرت در رفتار تجاوزكارانه و ستمكارانه سخن گفته است:
«و لایجرمنّكم شنئان قوم أن صدّوكم عن المسجد الحرام أن تعتدوا…» مائده/2
یا در آیه ای كه از رفتار نامتعادل در حال خشم و ناراحتی حكایت می كند:
«و لمّا رجع موسی إلی قومه غضبان أسفاً قال بئسما خلفتمونی من بعدی أ عجلتم أمر ربّكم و ألقی الألواح و أخذ برأس أخیه یجرّه إلیه قال ابن أمّ إنّ القوم استضعفونی و كادوا یقتلوننی فلاتشمت بی الأعداء و لاتجعلنی مع القوم الظالمین» اعراف/150
یا آنجا كه از انگیزش كجروی در اثر عشق و شیفتگی مفرط سخن می گوید:
«و قال نسوة فی المدینة امرأة العزیز تراود فتیها عن نفسه قد شغفها حبّاً إنّا لنراها فی ضلال مبین» یوسف/30
یا در موردی كه به تأثیر حسادت در ظهور رفتار انحرافی اشاره دارد:
«إذ قالوا لیوسف و أخوه أحبّ إلی أبینا منّا و نحن عصبة إنّ أبانا لفی ضلال مبین. اقتلوا یوسف أو اطرحوه أرضاً یخل لكم وجه أبیكم و تكونوا من بعده قوماً صالحین» یوسف/8ـ9
«و من یوق شحّ نفسه فأولئك هم المفلحون» حشر/9
در همه این موارد و موارد مانند آن، قرآن این واقعیت را می پذیرد كه حالات ویژه روحی، چه متغیر و گذرا و چه آن گاه كه به صورت عناصر ثابت شخصیت درآید، در شكل گیری رفتار به طور كلی و رفتار كجروانه به طور خاص، تأثیر دارد و شاید آیه كریمه: «قل كلّ یعمل علی شاكلته»(اسراء/84) رساترین بیان در این زمینه باشد.
اما باز همه آنچه قابل تأكید است اینكه قرآن تأثیر این حالات را از طریق اراده و انتخاب می داند و نه جدای از آن. پس عناصر دیگری علاوه بر صفات و حالات شخصیتی در پیدایش رفتار نقش دارد. و اگر دیدگاه های روان شناختی بیان انحصارگرایانه داشته باشند باید آنها را اصلاح كرد.
تا اینجا به شواهد قرآنی اشاره كردیم كه حقانیت برخی دیدگاه ها را در تبیین ظهور پدیده كجروی تا حدودی تأیید می كرد. در رابطه با سایر نظریات و دیدگاه ها نیز قضیه بدین منوال است؛ یعنی قرآن با اصل تأثیرگذاری عوامل گوناگون بیرونی در رفتار، تا اندازه ای موافق است، اما انحصار در آن را نمی پذیرد.
در اینجا جهت اختصار، از گزارش آیات قرآن به صورت مبسوط صرف نظر می كنیم و تنها به بیان این نكته می پردازیم كه در دیدگاه های جامعه شناختی، با همه تنوّع و تعددی كه دارند، یك نكته پیش فرض گرفته شده است و آن استناد پدیده كجروی به عامل بیرون از انسان است؛ حال چه آن عامل، ساختار فرهنگی باشد، یا گروه های هم نشین یا خرده فرهنگ ها یا برچسب های اجتماعی و…

عوامل كجروی؛ درونی یا بیرونی

در قرآن این نكته تا اندازه ای مورد تأیید قرار گرفته است كه پدیده كجروی به عوامل بیرون از انسان تكیه دارد؛ چه اینكه می بینیم:
ـ از تأثیر هم نشینی در رفتار و سخن گفته و به پیامدهای ناگوار آن اشاره كرده، مانند آیه های زیر كه از هم نشینی با كسانی كه آیات خداوند را به سخره می گیرند، یا دوستی با ستمكاران كفرپیشه پرهیز داده است:
«و قد نزّل علیكم فی الكتاب أن إذا سمعتم آیات الله یكفربها و یستهزء بها فلاتقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره إنّكم إذاً مثلهم…» نساء/140
«و یوم یعضّ الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتّخذت مع الرسول سبیلاً. یا ویلتی لم أتّخذ فلاناً خلیلاً. لقد أضلّنی عن الذكر بعد إذ جائنی…» فرقان/27ـ29
ـ به نقش و خطر فقر در انحراف آگاهی داده است:
«ولیستعفف الذین لایجدون نكاحاً حتّی یغنیهم الله من فضله» نور/33
ـ از تأثیر عرضه و محیط مساعد در ایجاد انحراف پرده برداشته است؛ مانند آیه زیر كه از لزوم اجازه خواستن فرزندان و خدمتكاران برای ورود در اتاق استراحت زن و شوهر سخن می گوید:
«یا أیها الذین آمنوا لیستأذنكم الّذین ملكت أیمانكم و الذین لم یبلغوا الحلم منكم ثلث مرّات من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیابكم من الظهیرة و من بعد صلوة العشاء ثلث عورات لكم…» نور/58
ـ با نهی و جلوگیری از تهمت و افترا و اشاعه فحشا به نقش برچسب و عنوان زدن اجتماعی در رفتار كجروانه اشاره كرده است:
«والذین یرمون المحصنات ثمّ لم یأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً و أولئك هم الفاسقون» نور/4
«إنّ الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب ألیم فی الدنیا و الآخرة…» نور/19
ـ از وجود خرده فرهنگ و تأثیر آن در رفتار یاد كرده است:
«و ما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا أخرجوهم من قریتكم إنّهم اُناس یتطهّرون» اعراف/82
«إنّهم كانوا قوم سوء فاسقین» انبیاء/74
«و قال الملأ من قوم فرعون أ تذر موسی و قومه لیفسدوا فی الأرض و یذرك و آلهتك» اعراف/127
«یا أیها الذین آمنوا لاتتّخذوا الیهود و النصاری أولیاء بعضهم أولیاء بعض و من یتولّهم منكم فإنّه منهم…» مائده/51
ـ از گروه مرجع و نقش آن در جهت دهی افراد سخن به میان آورده است:
«قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یا لیت لنا مثل ما أوتی قارون إنّه لذو حظّ عظیم» قصص/79
«و إذا قیل لهم اتّبعوا ما أنزل الله قالوا بل نتّبع ما ألفینا علیه آبائنا» بقره/170
ـ از تأثیر آشفتگی هنجاری جامعه در پیدایش فساد و انحراف یاد كرده است:
«قالت إنّ الملوك إذا دخلوا قریة أفسدوها و جعلوا اعزّة أهلها أذلّة و كذلك یفعلون» نمل/34
ـ به نقش تجربه انحراف در ریشه دواندن و سخت شدن انحراف اشاره كرده است:
«فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیة یحرّفون الكلم عن مواضعه و نسوا حظّاً ممّا ذكّروا به و لاتزال تطّلع علی خائنة منهم…»(مائده/13) و…
خلاصه سخن آنكه همه آنچه را تجربیات جزئی بشر از راه دانش های گوناگون درباره علت و عامل كجروی یافته است، قرآن به دور از افراط و تفریط و در حدّ متعادل و واقعی آنها می پذیرد، امّا با این همه انحصار را تأیید نمی كند، بلكه معتقد است عوامل گوناگون درونی و بیرونی دست به دست هم می دهند و ظهور پدیده انحراف را سبب می شوند، حال چگونه و با چه ترتیب؟ این چیزی است كه در سطور زیر به توضیح آن می پردازیم.
از بررسی مجموعه آیات قرآن راجع به گناه و معصیت ـ كه چنان كه گفته شد بخشی از كجروی های مورد بحث علوم اجتماعی و روانی را نیز می گیرد ـ این نكته به دست می آید كه در پیدایش پدیده «انحراف» سه متغیر و عامل اساسی نقش دارند كه بین خود این عوامل تأثیر و تأثّر دوسویه وجود دارد.

عامل نخست

عامل نخست، ساختار وجودی انسان است. انسان از نظر روحی ویژگی هایی دارد كه این ویژگی ها زمینه های اولیه و هسته اصلی هرگونه انحراف و كجروی را فراهم می كنند. شاید قضاوت فرشتگان هنگام آفرینش آدم ناظر به همین جهت باشد؛ آنجا كه گفتند:
«أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفك الدّماء و نحن نسبّح بحمدك و نقدّس لك» بقره/30
اما اشتباه فرشتگان در این بود كه تنها همین بخش از وجود انسان را دیدند و از سایر استعدادها و توانایی های او خبر نداشتند و به همین دلیل خداوند در پاسخ آنان فرمود:
«إنّی أعلم ما لاتعلمون» بقره/30
به هر حال یك سلسله زمینه های اولیه كجروی و انحراف در انسان وجود دارد. گرچه این به معنای جنایتكار بودن ذاتی انسان نیست؛ چون نقش این زمینه ها تنها در حدّ زمینه سازی و اقتضاء است و می توان از تأثیر آن جلوگیری كرد. یكی از آن زمینه ها، وجود غرایز و كشش های نفسانی است. به تعداد غرایز و كشش هایی كه در نهاد انسان وجود دارد زمینه برای انحراف و كجروی هست. این واقعیتی است كه هم وحی آن را تأیید كرده است، و هم تجربه زندگی بشر بر فراز كره خاكی. جز آن كه بعضی از آن كشش ها، كشش های مادی و مربوط به جسم انسان است؛ مانند كشش های شكم و شهوت، و برخی دیگر از گرایش های متعالی است كه در دام كشش های حیوانی ومادی گرفتار آمده و تغییر مسیر داده است. قرآن از مجموع اینها به «هوای نفس» یا «شهوات» یاد می كند:
«و لو شئنا لرفعناه بها و لكنّه أخلد إلی الأرض و اتّبع هواه» اعراف/176
«أفرأیت من اتّخذ إلهه هواه و أضلّه الله علی علم…» جاثیه/23
«و یرید الذین یتّبعون الشهوات أن تمیلوا میلاً عظیماً» نساء/27
«زین للنّاس حبّ الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضّة و الخیل المسوّمة و الأنعام و الحرث ذلك متاع الحیوة الدنیا والله عنده حسن المآب» آل عمران/14
تئوری ها و تبیین های جامعه شناختی راجع به علل و عوامل كجروی نیز به صورت آشكار و پنهان وجود نیروی محرك درونی را با عنوان نیازها پیش فرض گرفته اند. و تا جایی كه این نیازها كاربرد دارد تبیین های آنان تا اندازه ای درست است، اما سخن اینجاست كه نیازها تنها زمینه نیست. قرآن از دو ویژگی دیگر نیز نام می برد كه زمینه ساز انحراف است و تبیین های علمی موجود از آن دو غفلت كرده اند.
یكی از آن دو ویژگی، كم ظرفیتی نسبت به داشته ها یا لبریز شدن از دارایی است. بر اساس آموزه های قرآن كریم، انسان منهای باورها و تربیت آن گاه كه به عنوان یك موجود طبیعی در نظر گرفته شود، ظرفیت وجودی محدود دارد (همان گونه كه نمی تواند نداشتن را تحمل كند، داشتن را نیز برنمی تابد):
«إنّ الإنسان لیطغی. أن رآه استغنی» علق/7ـ6
«و إذا أردنا أن نهلك قریة أمرنا مترفیها ففسقوا فیها» اسراء/16
تنعّم و احساس استغنا خود مایه سرمستی و طغیان می شود، همان گونه كه فقر و نیاز ،مایه رفتار انحرافی می شد. پس بخشی از انحرافات در این حالت روحی انسان زمینه دارد و این چیزی است كه علوم بشری بدان توجه نكرده اند.
ویژگی دیگر، زیاده خواهی یا به تعبیر دیگر حرص است؛ انسان به گونه ای آفریده شده است كه به داشته هایش بسنده نمی كند، بلكه همواره به دنبال جلب و افزایش دارایی است و هیچ گاه سیری نمی پذیرد:
«انّ الإنسان خلق هلوعاً» معارج/19
وصف «هلوع» به گفته مفسران به مفهوم حرص شدید است18. چنان كه در جای دیگر می گوید:
«و انّه لحبّ الخیر لشدید» عادیات/8
این ویژگی نیز انسان را در معرض تجاوز از حدود و هنجارها برای رسیدن به زیاده خواهی اش قرار می دهد.
شاید یكی از علت هایی كه قرآن كریم از انسان به عنوان موجود «ضعیف» یاد می كند و می گوید: «و خلق الإنسان ضعیفاً»(نساء/82)، همین ویژگی های وجودی باشد كه انسان را آسیب پذیر می سازد. این ویژگی ها یعنی نداشتن (نیازها و خواسته های غریزی)، داشتن و زیاده خواستن، از مهم ترین زمینه های اولیه رفتارهای در انحرافی وجود انسان هستند كه قرآن بر آنها تأكید دارد و نادیده گرفتن هر یك از اینها دیدگاه های ما را نسبت به تبیین و تعلیل پدیده انحراف دچار نقص می كند.

عامل دوم

عامل دوم در پیدایش پدیده انحراف كه یك عامل معرفتی و باز مربوط به انسان است، باور و بینش غلط است. باورها و بینش های انسان به دو دسته تقسیم می شود:
1. باورهای كلی نسبت به هستی و رابطه انسان با آن.
2. باورهای جزئی نسبت به خوبی و بدی یك رفتار یا موقعیت.
بر اساس آموزه های قرآن هر یك از این دو نوع باور اگر وارونه و خلاف واقعیت باشد، زمینه ظهور رفتار نادرست فراهم می شود. در زمینه باورهای كلی، قرآن از دو باور و بینش باطل نام می برد كه نقش بنیادی دراین زمینه دارد؛ یكی انكار خدا و دیگر انكار آخرت. انسانی كه خود را و هستی را نیازمند و تحت تدبیر كسی نبیند و از سوی دیگر زندگی را فرصت محدودی ببیند كه باید از آن حداكثر استفاده را برای برخورداری كرد كه پس از آن همه چیز نیست و نابود می شود، چنین انسانی قطعاً تمام تلاش خود را در جهت لذت بردن و برخوردار شدن از لذایذ زندگی به كار خواهد برد، و این، زمینه را برای زیر پاگذاشتن قواعد و هنجارهای تعیین شده فراهم می كند:
«فالذین لایؤمنون بالآخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون» نحل/22
«و إن الذین لایؤمنون بالآخرة عن الصراط لناكبون» مؤمنون/74
«و لكن الذین كفروا یفترون علی الله الكذب» مائده/103
«والذین كفروا یتمتّعون و یأكلون كما تأكل الأنعام» محمد/12
اهمیت این دوباور در زمینه سازی برای ظهور انحراف به اندازه ای است كه حتی مرتبه ضعیف تر و نازل تر آن یعنی فراموشی خدا و آخرت به رغم اعتقاد به آن، نیز در ظهور رفتار انحرافی نقش دارد:
«ولاتكونوا كالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم أولئك هم الفاسقون» حشر/19
«ولاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتّبع هواه و كان أمره فرطاً» كهف/28
همین گونه ارزش داوری یا باور به خوبی و بدی رفتار اگرمطابق با واقعیت نباشد و انسان رفتار خوب را بد و ناشایست، و رفتار بد را خوب و شایسته ببیند، باز در معرض انحراف و كجروی قرار می گیرد. قرآن نمونه هایی از چنین حالتی را ارائه كرده است:
«الذین یأكلون الربا لایقومون إلاّ كما یقوم الذی یتخبّطه الشیطان من المسّ ذلك بأنّهم قالوا إنّما البیع مثل الرّبا» بقره/275
«وإذا قیل لهم لاتفسدوا فی الأرض قالوا إنّما نحن مصلحون» بقره/11
«و منهم من إن تأمنه بدینار لایؤدّه إلیك إلاّ ما دمت علیه قائماً ذلك بأنّهم قالوا لیس علینا فی الأمیین سبیل» آل عمران/75
در آیات یادشده نمونه هایی از انحراف، مانند رباخواری، فسادگری و خیانت در امانت به نگاه وارونه و بینش غلط كجروان راجع به رفتارشان، نسبت داده شده است.
بنابراین از مجموع آیات قرآن استفاده می شود كه نگاه و تصور انسان از زندگی و رفتار، در چگونگی رفتار و عمل او نقش دارد، برداشت و تصور صحیح از آن دو رفتار صحیح را در پی دارد، و تصور باطل و نادرست از آنها رفتار نادرست و انحرافی را به دنبال می آورد.
دو نكته در این مرحله درخور توجه است:
یكی اینكه بر اساس آموزه های قرآن، باورهای كلی باطل زمینه بینش غلط نسبت به رفتار را فراهم می كند. یعنی اعتقاد باطل نسبت به هستی و زندگی بینش و تصور انسان را نسبت به زشتی و زیبایی عمل وارونه می كند، آنچه را زشت است زیبا می بیند و بر عكس آنچه زیبا است را زشت:
«أفمن زین له سوء عمله فرآه حسناً فإن الله یضلّ من یشاء و یهدی من یشاء» فاطر/8
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد:
«والمراد بمن زین له سوء عمله فرآه حسناً الكافر، و یشیر به إلی أنّه منكوس فهمه، مغلوب علی عقله، یری عمله علی غیرما هو علیه، و المعنی أنّه لایستوی من زین له عمله السیء فرآه حسناً و الذی لیس كذلك بل یری السیء سیئاً.»19
مقصود از كسی كه عملش در نظرش آراسته شده و آن را نیك می بیند، كافر است. آیه اشاره به این مطلب دارد كه كافر درك و فهمش وارونه است و خردش شكست خورده است، رفتارش را به گونه ای غیر از آنچه هست می بیند. مفهوم آیه این است كه كسی كه عملش در نگاهش آراسته شده و آن را خوب می بیند با كسی كه این گونه نیست، بلكه رفتار بدش را بد می بیند، برابر نیست.
نكته دوم آن كه بین باور و بینش باطل به طور كلی و ویژگی های روحی انسان كه به عنوان عامل نخست انحراف و كجروی معرفی شد تأثیر و تأثّر دوسویه وجود دارد؛ از یك سو رها شدن غرایز و كشش های نفس و سیطره خصلت هایی چون استغنا و زیاده خواهی بر انسان، بینش و باور او را نسبت به هستی، زندگی و رفتار تغییر داده از واقعیت دور می سازد، و از سوی دیگر باورهای بی پایه و اساس و بینش غلط نسبت به مقولات یاد شده، كشش ها و خصلت های منفی روحی را تحریك و تقویت می كند و زمینه تسلط و سیطره آنها را بر رفتار مساعدتر می سازد. قرآن در موارد متعددی این رابطه و تأثیر دو سویه را بیان كرده است:
«سأصرف عن آیاتی الذین یتكبّرون فی الأرض بغیر الحق و إن یروا كلّ آیة لایؤمنوا بها و إن یروا سبیل الرشد لایتّخذوه سبیلاً و إن یروا سبیل الغی یتّخذوه سبیلاً ذلك بأنّهم كذّبوا بآیاتنا و كانوا عنها غافلین» اعراف/146
«فلاتتّبعوا الهوی أن تعدلوا» نساء/135
«زین للذین كفروا الحیوة الدنیا و یسخرون من الذین آمنوا» بقره/212
«بل زین للذین كفروا مكرهم» رعد/33
«أفمن كان علی بینة من ربّه كمن زین له سوء عمله فرآه حسناً» فاطر/8
«فإن لم یستجیبوا لك فاعلم أنّما یتّبعون أهوائهم» قصص/50

عامل سوم

عامل سوم در ظهور پدیده انحراف، موقعیت بیرونی است؛ یعنی آنچه كه از محدوده وجودی فرد كجرو بیرون است؛ اعم از آنكه ساختار فرهنگی باشد یا كاركرد نهادهای اجتماعی یا كنترل پلیسی یا خرده فرهنگی یا هم نشینی و… تمام عناصر محیطی كه جامعه شناسان در تحلیل های كلان و خرد بر آن تأكید دارند به نوعی در رفتار كجروانه و انحرافی نقش دارند؛ چنان كه نمونه هایی از آیات قرآن كه مؤید تأثیر عوامل مختلف بودند مورد اشاره قرار گرفت. اما نكته مهم، سازوكار تأثیر این عامل و چگونگی ارتباط آن با دو عامل دیگر است.
از آنچه تاكنون گفتیم این نتیجه را می توان گرفت كه عناصر وجودی و معرفتی در انسان تنها زمینه ساز انحراف و رفتار كجروانه است و نه علّت تامّه آن، زیرا وجود آن عناصر به معنای سلب اراده و قدرت انتخاب از انسان نیست، گرچه انتخاب طرف مقابل را تا حدودی دشوار می سازد. پس علاوه بر آنها عنصر سومی به نام اراده نیز وجود دارد.
از سوی دیگر صرف انگیزه، آگاهی و اراده نیز در شكل گیری یك رفتار كافی نیست، بلكه باید شرایط تحقق نیز یاری كند، این حقیقتی است كه هم عقل آن را تأیید می كند و هم تجربه بشر.
آنچه ما آن را عنصر محیطی یا بیرونی می نامیم، نقش و كاركردشان در مجموع به دو چیز خلاصه می شود؛ یكی تقویت یا پدیدآوردن نگره و خواسته، و دیگر رفع مانع از برابر خواسته ها.
برخی ازمتغیرهای محیطی مثل نبود كنترل و مراقبت پلیسی یا فقدان هنجارهای ثابت، از قبیل رفع مانع شمرده می شوند، اما برخی دیگر مثل ساختار فرهنگی یا گروه هم نشین و خرده فرهنگ و… نقش تقویت كننده و بعضاً ایجاد كننده خواسته و باور را دارند. به عنوان مثال این ساختار فرهنگی است كه نیازها و خواسته های كاذب ایجاد می كند یا روحیه زیادخواهی را تقویت می نماید، چنان كه گاهی بینش و برداشت انسان را نسبت به ارزش یك رفتار تغییر می دهد. همین طور در سطح خرد هم نشینی یا خرده فرهنگ در گروه های خاص كاركردش تحریك خواسته ها یا ایجاد احساس و بینش خاص نسبت به یك كنش است.
بنابراین عناصر بیرونی، چه در سطح كلان و چه در سطح خرد، همواره از طریق تأثیرگذاری بر عناصر درونی روحی و معرفتی، در ایجاد رفتار كجروانه نقش بازی می كند و در حقیقت جاده صاف كن محرّك درونی افراد است، نه آنكه خود عامل جداگانه ای در برابر عوامل دیگر باشد.
از همین جا می توان نتیجه گرفت كه اصل و اساس در پیدایش انحراف و كجروی، تغییر درون انسان است، فرق نمی كند كه در سطح كلان جامعه در نظر بگیریم یا سطح خرد یك گروه یا فرد:
«إنّ الله لایغیر ما بقوم حتّی یغیروا ما بأنفسهم» رعد/11
«ذلك بأنّ الله لم یك مغیراً نعمة أنعمها علی قوم حتّی یغیروا ما بأنفسهم» انفال/53
«و ما كان الله لیظلمهم و لكن كانوا أنفسهم یظلمون» عنكبوت/40
تا وقتی خواسته های انسان و نگاه او به زندگی تغییر نكرده است، تنها كمبود امكانات یا عوامل دیگر خارجی نمی تواند باعث رفتار كجروانه شود. با تغییر خواسته ها و نگاه است كه عدم تناسب بین اهداف و روش های دسترسی به آنها چنان كه «مرتن» می گوید20 معنی و زمینه پیدا می كند، یا فرصت های عرضه یا گروه هم نشین تأثیر خویش را می بخشد.
از همین رو قرآن برای جلوگیری از پیدایش رفتارهای انحرافی بر اصلاح بینش و پیدایش خواسته و خصلت های روحی از طریق ایجاد ایمان، تعمیق احساس حضور خداوند و آخرت گرایی تأكید بیشتر دارد؛ تا عوامل بیرون؛ گرچه از اهمیت و نقش آنها نیز فروگذار نمی كند.

پی نوشت‌ها:

1. شیخاوندی، داور، جامعه شناسی انحرافات، تهران، نشر مرندیز ، 1373، 48.
2. همان، 37.
3. سلیمی، علی؛ داوری، محمد، جامعه شناسی كجروی، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1380، 222، و نیز ر.ك: جامعه شناسی انحرافات، دكتر مجید مساواتی آذر، 4ـ9.
4. شیخاوندی، داور، جامعه شناسی انحرافات، 40.
5. در این زمینه رك: جرم شناسی، دكتر رضا مظلومان، 2/34ـ43؛ آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات، دكتر محمدحسین فرجاد، 81؛ سلیمی، علی؛ داوری، محمد، جامعه شناسی كجروی، 134ـ148.
6. ر.ك: كیانیان، مهدی، مبانی جرم شناسی، 1/63؛ دانش تاج الزمانی، 71ـ111.
7. سلیمی، علی؛ داوری، محمد، جامعه شناسی كجروی، 370ـ384.
8. همان، 406ـ414.
9. همان، 414ـ420.
10. رفیع پور، فرامرز، آنومی یا آشفتگی اجتماعی، 18.
11. همان.
12. همان، 38؛ نیز رك: آسیب شناسی اجتماعی ایران یا جامعه شناسی انحرافات، دكتر مجید مساواتی آذر، 17؛ آسیب اجتماعی، عباس عبدی، 41؛ سلیمی، علی؛ داوری، محمد، جامعه شناسی كجروی، 429.
13. سلیمی، علی؛ داوری، محمد، جامعه شناسی كجروی،449.
14. همان، 286.
15. همان، 310ـ311.
16. همان، 555.
17. همان، 369.
18. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 20/13؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 9ـ10/533.
19. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، 17/19.
20. عبدی، عباس، آسیب شناسی اجتماعی، 42؛رفیع پور، فرامرز، آنومی یا آشفتگی اجتماعی، 20.